امشب داشتم کتاب "زیر نور ماه شیشه ای" را می خواندم. کتابی درباره ی اعتیاد به شیشه. شخصیت اصلی داستان برای رهایی از غم ها و خاطرات و مشکلات شیشه می کشید و به اصطلاح بالا می رفت و از همه چیز دور می شد. به این فکر کردم که من برای رهایی از مشکلات چه می کنم؟ من چطور بالا می روم؟ من، می خوانم. من به خواندن معتادم. برای همین است که وقتی نوجوان بودم و پول زیادی نداشتم تا برای خرید کتاب کنار بگذارم حاضر بودم از غذا و لباسم بزنم تا کتاب بخرم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت